اری این منم بشر زاده جدال ابلیس و الله...
در این حیوان پست به دنبال ترانه، نوا، اهنگی، هستم، که بتوانم آن روح پلیدم را ارضا کند که به ناگاه انچه در پیشش حیران می گشتم، آسان تر از آسانی به اغوشم می ایید و ارام در گوشم چنین نجوا می کند:
ارام بمان ارام بمان.
که به ناگاه شروع به شیون و زاری می کند و با تمام وجود فریادی از بر قلبم خواهد آورد. فریادی که سینه ام را خواهد گشود و از گلویم بیرون می جهد. فریادهایی بی انتها بلند و خشمگینانه که هنوز چند از آن نگذشته، گوش جهانیان را کر، خدارا گریان، کوه ها برچیده و آب اقیانوس ها در خود خواهند سوزاند.
اری این پایانی برای آغاز دیگریست. اما چندی طول نمی کشد که خدا از عرش به فرش خواهد آمد لباس هایش پاره شده و سندل های خوشکلش را به پا ندارد سعی می کند با آن دمبه بزرگ بدود اما این کار برای او بسی دشوار است. از بی تابی خون گریه می کند و من همچنان دارم فریاد می زنم تا از انچه در من می گذرد تهی شوم اخرسر، به نزدیکی من می رسد از دهانش بوی شراب می شنوم چشمانش سرخ شده گویی دیشب خوب نخوابیده، گردنش همه کبود و تیره شده است و خیس عرقست اما باز دارد گریه می کند گویی می خواهد با اشک هایش غسل بگیرد. مرا ب آغوش خود می کشاند و پس سال ها دست بر سرم می کشد خیلی وقت است جایش را خالی می پنداشتم اما اکنون اینجاست کنار منی که دیگر در این همه نیاز، نیازی ب او ندارم
حال گویی قلبم به این هم راضی نباشد تمام بدنم را از داخل می سوزاند دست ها و پاهایم اتش گرفته اما دردی از آنان حس نمیکنم آنچنان در خود مشغول سوختن هستم که آتشی ک مرا احاطه کرده در مقابلش هیچ است. فریاد هایم را بلند تر خواهم کرد این بار خدا نیز طاقت نمی اورد و گوش هایش را می گیرد اما به یکباره از همه چیز تهی می شوم بر زانوانم تکیه می دهم دیگر فریاد نمیرنم اما همچنان دستانم میسوزند خیره ب دستانم پس از ارامشی وصف ناشدنی در سکوتی عمیق گم شده ام و او نیز نگاهم می کند و در چشمانش شراره تعجب که شراره میزند. گویی خود در انچه خلق کرده در شگفت است اما اری این منم بشر زاده جدال ابلیس و الله ...
ساکو شجاعی
نظرات شما عزیزان:
هر چی هم شد کفر نگو که بدجور گریبانت رو میگیره
منم عادت کرده بودم ولی متاسفانه یا خوشبختانه انتخاب نمیکنم هیچ کس رو
شما هم که تا اونجا که من شناختم لبریز احساس هستی و مقاوم پس باید برای اینکه علاوه بر کمرت خدای نکرده قلبت هم نشکنه با دختری آشنا شی که اگر دلت لرزید بتونی دستشو بگیری و باهم خوشبخت شید.
ولی از من به شما نصیحت گوش کسی بدرد نمیخوره شما روی همون سجاده پرعشقت حرف بزن تا خالی شی یا برای دفترهای خاطراتت بنویس حرفاتو
منتظر روی خوش زندگیت باش مطمئنم نزدیکه
دیدار تا قیامت
خدانگهدار